در كتاب چار فصل زندگي
صفحهها پشت سر هم ميروند
هر يك از اين صفحهها يك لحظهاند
لحظهها باشادي و غم ميروند
آفتاب و ماه يك خط در ميان
گاه پيدا گاه پنهان ميشوند
شادي و غم نيز هر يك لحظهاي
برسر اين سفره مهمان ميشوند
گاه اوج خندهی ما گريه است
گاه اوج گريهی ما خنده است
گريه دل را آبياري ميكند
خنده يعني اينكه دلها زنده است
زندگي تركيب شادي با غم است
دوست دارم من اين پيوند را
گر چه ميگويند شادي بهتر است
دوست دارم گريه با لبخند را
برچسبها:
قیصر امین پور ,
شعر ,
کتاب ,
چهارفصل ,
زندگی ,
گریه ,
خنده ,
آبیاری ,
اوج ,
دل ,
صفحه ,
شادی ,
غم ,
آفتاب ,
ماه ,
پیوند ,
زنده ,
دوست دارم ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
یک شنبه 1 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 2062 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
خسروا روزی ز عمرم گر سپهر افزون کند یا نگیرد بسته مرگم چون مگس را عنکبـوت
گـر توانـم سجدهگاه شکـر سـازم ساحتت چـون مسیح مریم از صفر حمل تا پای حوت
پس چه گویی صرف یارم کرد بر درگاه تو هـریکی این روزها را از پـی یکروزه قــوت
بخت را دانــی کــه یارد کـرد حـی لاینام اعتــکاف ســدهی درگــاه حــی لایمـــوت
طالب مقصـود را یک سمت باید مستــوی مــرد را ســرگشته دارد اختلافات سمـــوت
من چو کـرم پیلهام قانع به یک نوع از غذا توامان با صبــر چـون وتــر حنیفـی با قنـوت
فضلهی طبعم نسیجالوحد از این معنی شدست فضلـهی کرمـک نسیجالالف شد با برگ توت
انوری لاف سخن تا کی زنی خاموش باش بو که چون مردان مسلم گرددت ملک سکوت
ای خـواجه رسیدست بلندیـت به جایـی کـز اهتل سمـوات به گوشت برسـد صـوت
گـر عمـر تو چون قد تو باشـد به درازی تــو زنــده بمانــی و بمیـرد ملکالمــوت
برچسبها:
انوری ,
قطعه ,
خواجه ,
بلندیت ,
اهل سماوات ,
صوت ,
عمر ,
قد ,
درازا ,
زنده ,
ملک الموت ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد