گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
یک شنبه 4 مهر 1395 ساعت |
بازديد : 439 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم
آشنای تو دلم بود و به دست تو سپردم
اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم
شرمم از آینهی روی تو میآید اگر نه
آتش آه به دل هست، نگویی که فسردم
تو چو پروانهام آتش بزن ای شمع و بسوزان
من بیدل نتوانم که به گِردِ تو نَگَردم
میبرندت دگران دست به دست ای گل رعنا
حیف من بلبل خوش خوان، که همه خار تو خوردم
تو غزالم نشدی رام که شعر خوشت آرم
غزلم قصهی دردست که پروردهی دردم
خون من ریخت به افسونگری و قاتل جان شد
سایه آن را که طبیب دل بیمار شمردم
هوشنگ ابتهاج
تک درخت
برچسبها:
هوشنگ ابتهاج ,
سایه ,
آشنا ,
بیگانه ,
عاشقانه ترین اشعار ,
شعر دلتنگی ,
پروانه ,
شمع ,
غزل ,
طبیب ,
بیمار ,
تک درخت ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 24 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 346 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
هر روز، جهان است و فرازی و نشیبی
این نیز نگاهی است به افتادن سیبی
***
در غلغله جمعی و تنها شدهای باز
آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی
***
آخر چه امیدی به شب و روز جهان است
باید همه عمر خودت را بفریبی
***
چون قصه آن صخره که از صحبت دریا
جز سیلی امواج نبرده است نصیبی
***
آیینه تاریخ تو را درد شکسته است
اما تو نه تاریخشناسی نه طبیبی
فاضل نظری
برچسبها:
فاضل نظری ,
شعر معاصر ,
آیینه تاریخ ,
تاریخ شناس ,
طبیب ,
قصه ,
صخره ,
دریا ,
سیلی ,
امواج ,
امید ,
شب و روز ,
غلغله ,
پیرهن ,
سیب ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 737 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
مبادا ای طبیب بهر علاج درد من کوشی
که من درسایهی این ناخوشی حال خوشی دارم
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 10 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 259 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
من ماندهام اینجا که حلال است، حرام است؟
***
با این که به فتوای دل اشکال ندارد
گریار پسندید ترا کار تمام است
***
در مذهب ما باده حلال است، ولی حیف
در مذهب اسلام همین باده حرام است
***
شد قافیه تکرار ولی مسئلهی نیست
چون شاعر این بیت طرفدار نظام است
***
این ماه شب چاردهم در شب مهتاب
یا این که نه، همسایه ما در لب بام است
***
در مجلس اگر جای خودت را نشناسی
این جا است که مفهوم قعود تو قیام است
***
پرسید طبیبم که پس از رفتن یارت
وضع تو اعم از بد و از خوب کدام است
***
از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم
گفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است
ناصر فیض
برچسبها:
ناصر فیض ,
شعر طنز ,
گل در بر و می در کف ,
معشوق ,
حلال ,
حرام ,
اسلام ,
نظام ,
مجلس ,
قعود ,
قیام ,
طبیب ,
ماه ,
مهتاب ,
قافله ,
فتوا ,
مذهب ,
باده ,
قافیه ,
شاعر ,
لب ,
بام ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 14 تير 1395 ساعت |
بازديد : 406 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
رفتم به طبيب جان گفتم که ببين دستم
هم بيدل و بيمارم هم عاشق و سرمستم
گفتا که نه تو مردي گفتم که بلي اما
چون بوي توام آمد از گور برون جستم
***
آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم
***
اين بار من يک بارگي در عاشقي پيچيدهام
اين بار من يک بارگي از عافيت ببريدهام
دل را ز خود برکندهام با چيز ديگر زندهام
عقل و دل و انديشه را از بيخ و بن سوزيدهام
مولانا
برچسبها:
مولانا ,
مولوی ,
طبیب ,
جان ,
بی دل ,
بیمار ,
عاشق ,
سرمست ,
مرگ ,
بو ,
گور ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|