گلچین اشعار ناب، مطالب عمومی، علمی و آموزشی
|
چهار شنبه 31 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 305 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر میزند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بیجواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
تک درخت
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 29 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 347 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
رد شد شبیه رهگذری باد، از درخت
آرام سیب کوچکی افتاد از درخت
افتاد پیش پای تو، با اشتیاق گفت:
ای روستای شعر تو آباد از درخت،
امسال عشق سهم مرا داد از بهار
آیا بهار سهم ترا داد، از درخت؟
امشب دلم شبیه همان سیب تازه است
سیبی که چید حضرت فرهاد از درخت
کی میشود که سیب غریب نگاه من
با دست گرم تو شود آزاد از درخت
چشمان مهربان تو پرباد از بهار
همواره رهگذار تو پرباد از درخت
امروز آمدی که خداحافظی کنی
آرام سیب کوچکی افتاد از درخت
تک درخت
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
چهار شنبه 17 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 326 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
روز هجران و شب فرقت يار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل
صبح اميد که بد معتکف پرده غيب
آن پريشانی شبهای دراز و غم دل
باورم نيست ز بدعهدی ايام هنوز
ساقيا لطف نمودی قدحت پرمی باد
در شمار ار چه نياورد کسی حافظ را
|
زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
همه در سايه گيسوی نگار آخر شد
قصه غصه که در دولت يار آخر شد
که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد
شکر کان محنت بیحد و شمار آخر شد
|
برچسبها:
حافظ ,
غزل ,
هجران ,
شب ,
فال ,
اختر ,
ناز ,
خزان ,
بهار ,
شکر ,
ایزد ,
گل ,
خار ,
امید ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 8 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 368 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
درد ستانی کن و درمان دهی
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
آینه روزی که بگیری به دست
خود شکن آن روز مشو خود پرست
خویشتن آرای مشو چون بهار
تا نکند در تو طمع روزگار
عمر به خشنودی دلها گذار
تا زتو خشنود شود کردگار
درد ستانی کن و درمان دهی
تات رسانند به فرمان دهی
گرم شو از مهر و زکین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی به او باز کرد
نظامی گنجوی
برچسبها:
نظامی ,
شعر ,
ادب ,
دردستانی ,
عیب کسان ,
احسان ,
گریبان ,
آینه ,
خودشکن ,
خود پرست ,
بهار ,
کردگار ,
فرماندهی ,
مهر ,
کین ,
گرم ,
سرد ,
مه ,
خورشید ,
جوانمرد ,
نیکی ,
عمل ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 8 شهريور 1395 ساعت |
بازديد : 240 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
من نگـویم که مـرا از قفس آزاد کنیـد
قفسم برده به باغـی و دلـم شاد کنیـد
فصل گل میگذرد همنفسان بهـر خـدا
بنشینـید به باغــی و مــرا یـاد کنیـد
عندلیبان گل سوری به چمن کـرد ورود
بهر شاد باش قدومش همه فریـاد کنید
یاد از این مـرغ گرفتارکنید ای مـرغان
چو تماشای گـل و لاله و شمشاد کنیـد
هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس
بـرده در بـاغ و به یاد منش آزاد کنیـد
آشیان من بیچاره اگر سوخت چه بـاک
فکـر ویـران شـدن خانه صیـاد کنیـد
شمع اگر کشته شد از یاد مدارید عجب
یاد پـروانه هستـی شده بـر بـاد کنیـد
بیستون بر سر راه است مبادا از شیرین
خبـری گفته و غمگیـن دل فـرهاد کنید
جور و بیـداد کنـد عمـر جـوانان کوتاه
ای بـزرگـان وطـن بهـر خـدا داد کنید
گـر شد از جـور شما خانـه موری ویران
خانـه خـویش محـال است که آباد کنید
کنـج ویـرانه زنـدان شد اگر سهم بهـار
شکـر آزادی و آن گنــج خـدا داد کنیـد
ملکالشعرای بهار
برچسبها:
قفس ,
باغ ,
دل ,
آشیان ,
صیاد ,
ویران ,
کنج ,
ویرانه ,
زندان ,
سهم ,
بهار ,
ملک الشعرا ,
گنج ,
خدا ,
محال ,
خانه ,
جور و بیداد ,
بیستون ,
شیرین ,
فرهاد ,
شیرین و فرهاد ,
غمگین ,
شمع ,
محراب ,
مرغ ,
اسیر ,
قفس ,
عندلیبان ,
گل ,
چمن ,
شاد باش ,
قدوم ,
فریاد ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 18 تير 1395 ساعت |
بازديد : 2693 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
امشب از دردی حکایت میکنم
از دل از ماندن شکایت میکنم
***
اه، از این روزگار بدسرشت
سرنوشتم را چه نازیبا نوشت
***
کاروانی از بهار اینجا گذشت
قسمت من حسرت و افسوس گشت
***
آسمانی از پرستو رفته است
روزهای پر هیاهو رفته است
***
زخمها برمن تبسم کردهاند
آرزوها راه را گم کردهاند
***
مرغ روحم با نشستن خو گرفت
ماند در کنج قفس تا بو گرفت
***
زخمها امشب فراموشم کنید
شعلههای مرگ خاموشم کنید
***
شب کنارم خیمه زد، اندوه ماند
آفتابم باز پشت کوه ماند
***
کاش امشب خندهها جان میگرفت
ماجرای درد پایان میگرفت
برچسبها:
درد ,
حکایت ,
دل ,
شکایت ,
آه ,
روزگار بد سرشت ,
سرنوشت ,
نا زیبا ,
زخم ,
تبسم ,
آرزو ,
مرغ ,
روح ,
کنج قفس ,
شعله ,
مرگ ,
خاموش ,
خنده ,
جان ,
کاروان ,
بهار ,
قسمت ,
حسرت ,
اندوه ,
افسوس ,
آسمان ,
پرستو ,
روزها ,
هیاهو ,
شب ,
خیمه ,
آفتاب ,
کوه ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
پنج شنبه 17 تير 1395 ساعت |
بازديد : 653 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش.
گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچهای میرسی که ماه را بر لبانت مینشاند.
برچسبها:
عاشق شدن ,
باران ,
بهار ,
بابونه ,
خار ,
گل ,
کاکتوس ,
ماه ,
لب ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 4 تير 1395 ساعت |
بازديد : 603 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
آینه روزی که بگیری به دست
خود شکن آن روز مشو خود پرست
خویشتن آرای مشو چون بهار
تا نکند در تو طمع روزگار
عمر به خشنودی دلها گذار
تا زتو خشنود شود کردگار
درد ستانی کن و درمان دهی
تات رسانند به فرمان دهی
گرم شو از مهر و زکین سرد باش
چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد
نیکی او روی به او باز کرد
نظامی گنجوی
برچسبها:
نظامی ,
گنجوی ,
دردستانی ,
درماندهی ,
احسان ,
گریبان ,
آینه ,
روزی ,
دست ,
بهار ,
روزگار ,
عمر ,
دل ,
کردگار ,
گرم ,
مهر ,
کین ,
سرد ,
مه و خورشید ,
جوانمرد ,
نیکی ,
عمل ,
تک درخت ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 28 اسفند 1394 ساعت |
بازديد : 458 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
در این نوروز باستانی خیال آمدنت را به آغوش خسته میکشم . . .
نوروز پیامآور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم . . .
نوروز شعر بیغلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر میکند . . .
برچسبها:
نوروز ,
نوروز 95 ,
عید نوروز ,
سال نو ,
بهار 95 ,
بهار ,
ایران باستان ,
یادگار جمشید ,
کورش ,
هخامنشی ,
هفت سین ,
,
موضوعات مرتبط:
پیامک ,
,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
جمعه 3 مهر 1394 ساعت |
بازديد : 659 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
تلـخ است که لبریز حقایـق شـده است
زرد است که بازیچه ی منطق شده است
شـاعـر نشدی وگـرنه مـیفهمیـدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت |
بازديد : 1092 |
نويسنده :
رامین
| ( نظرات )
|
محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار شاعر، ادیب، سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی است. وی در سال ۱۲۶۳ هجری شمسی در مشهد متولد شد. مقدمات و ادبیات فارسی را نزد پدر خود ملک الشعرای صبوری آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر "ادیب نیشابوری" رفت. بعد از فوت پدر، ملک الشعرای دربار مظفرالدین شاه شد.. وقتی بهار جوان بعد از مرگ پدر مطرح شد و مدعی عنوان ملک الشعرایی، برخی در قوت طبع شعر او تردید کردند و او را به امتحانی دشوار مکلف نمودند.
امتحان به این قرار بود که بهار میبایست در مجلسی حضور پیدا کند و با واژههایی که به او گفته میشد، از خود رباعی بسراید که دربرگیرنده همهی آن واژهها باشد.
واژههای نخست:
خروس ، انگور ، درفش ، سنگ
ملک الشعرا کلمات خواسته شده را در دو بیت به نظم درآورد:
برخاست خـروس صبح برخیز ای دوست خــون دل انگــور فکــن در رگ و پــوست
عشق من و تو قصۀ مشت است و درفش جور تو و دل ، صحبت سنگ است و سبوست
سپس واژه های:
تسبیح، چراغ، نمک، چنار
پاسخ ملک الشعرا:
با خرقه و تسبیح مرا دید چـو یـار گفتــا ز چــراغ زهــد ناید انــوار
کس شهد ندیده است در کام نمک کس میوه نچیده است از شاخ چنار
سر انجام:
گل رازقی، سیگار، لاله ، کشک
ملک الشعرا:
ای برده گل رازقی از روی تو رشک در دیدۀ مـه ز دود سیگار تو اشـک
گفتم که چـو لاله داغـدار است دلـم گفتی که دهم کام دلت یعنـی کشک
در آن مجلس جوانی بود طناز که این امتحان ملک الشعرای بهار را کافی نمیدانست. بنابراین چهار کلمهی دیگر مطرح کرد و گفت تواند بود که در آن کلمات قبل تبانی شده باشد و برای اذعان کردن و ایمان آوردن من، بایستی بهار این چهار کلمه را نیز بسراید:
آینه، اره، کفش، غوره.
ملک الشعرا در جواب آن جوان با مهارت خاص خود، چنین سرود:
چـون آینه نورخیــز گشتـی احسنت!
چـون اره به خلق تیز گشتی احسنت!
در کفـش ادیبـان جهـان کـردی پای
غـوره نشده مـویز گشتـی احسـنت!
حظار از این قدرت بیان و طبع شاعرانه استاد شگفت زده شده و از وی تمجید نمودند.
ملک الشعرای بهار در بهار (دوم اردیبهشت) ۱۳۳۰ هجری شمسی، در خانهی مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
|
شنبه 31 مرداد 1394 ساعت |
بازديد : 457 |
نويسنده :
ارشیا
| ( نظرات )
|
برچسبها:
گل ,
رخ ,
یار ,
حافظ ,
تک درخت ,
عقل ,
شکر ,
لب ,
گل اندام ,
بوس ,
صوت هزار ,
رقصیدن ,
سرو ,
لاله ,
عذار ,
طرف چمن ,
طواف ,
بستان ,
باده ,
بهار ,
,
|
امتياز مطلب : 0
|
تعداد امتيازدهندگان : 0
|
مجموع امتياز : 0
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 52 صفحه بعد
|
|
|
|